بعد از طلـب تو در ســرم نیسٺ
غیر از تو ‌به خاطر اندرم‌ نیسٺ
ره می ‌نـدهـی‌ ڪه پـیشــٺ آیـم
وز پیش‌ تو ره‌ ڪه بگذرم ‌نیسٺ
مـن مــرغ زبــون ِ دام ِ اُنـســـم
هرچند که ‌میڪشی پَرم ‌نیسٺ
گر چـون تو پـری در آدمـی‌زاد
گویند ڪه هسٺ باورم‌ نیسٺ
مـهر از همه خـلق برگرفـتم
جز یاد تو در تصورم‌ نیسٺ
گـوینــد بـڪـوش تــا بـیــابــی
میڪوشم و بخٺ‌ یاورم نیسٺ
قـسـمی ڪه مـرا نـیافـریـدنـد
گر جهـد ڪنـم میسـرم نیسٺ
ای ڪاش مـرا نـظـر نــبـودی
چون ‌حظ ِ نظر برابرم نیسٺ
فڪرم به همه جهان بگردید
وز گوشهٔ صبر بهترم نـیسٺ
بـا بخـٺ جـدل نـمی تـوان ڪرد
اڪنون‌ ڪه طریق دیگرم نیسٺ

بـنشــینم‌وصـبرپـیش‌گـیرم 
دنـبـالـه‌ٔڪـارخـویـش‌گـیرم



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

خون و خاکستر شعری از نادر نادرپور

غزل‌مثنوی روز واقعه از بیداد خراسانی